۱۳۸۸/۹/۲

حجکم مقبول !


" ققنوس ارومیه " تریبون دانشجویان معترض دانشگاه ارومیه

بی کفایتی بیش از پیش صدقی ، رییس دانشگاه ارومیه از یک سو و بی مسئولیتی برخی مسئولان استان از دیگر سو به مرگ دلخراش چند دانشجوی دانشگاه ارومیه منجر شد . بررسی عملکرد صدقی در دوران تصدی اش بر ریاست دانشگاه ارومیه نشان میدهد که این دانشگاه از منظر آموزشی ، علمی ، فرهنگی و سیاسی در مقایسه با سالهای گذشته افت محسوس و چشمگیری داشته است .
گرچه فعلا قصد بررسی کارنامه وی را ندارم اما موضوع مرگ ناگوار چند دانشجوی دانشگاه ارومیه مسئله ای نیست که بتوان از کنار آن به سادگی گذشت . اتفاقات دلخراش دانشگاه ارومیه چندی است که اعتراض گسترده دانشجویان این دانشگاه را به دنبال داشته است . اعتراضی که بعید بنظر میرسد تا حصول نتیجه فروکش کند .
برخی دانشجویان دانشگاه ارومیه پس از واقعه دردناک مرگ چند همکلاسیشان و اعتراضات پس از آن وبلاگی را به منظور اطلاع رسانی در این باره راه اندازی کرده اند .
" ققنوس ارومیه " عنوان این وبلاگ است .
در همین باره :
اعتراض دانشجویان دانشگاه ارومیه در پی مرگ یک دانشجو / آینانیوز

۱۳۸۸/۸/۳۰

دروغگو ، 63 درصدت کو ؟!







محمود احمدی نژاد ، رییس دولت کودتا که در به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری 63 درصد آراء را به نام او نوشتند دو روز پیش در اوج بی توجهی مردم وارد شهر تبریز شد . تصاویر منتشر شده از سفر وی به آذربایجان شرقی در رسانه های نزدیک به دولت نشان میدهد که به غیر از آن دسته از مستقبلین زورکی ، اتوبوسی ، ماموریتی و دانش آموزان کمتر کسی در تبریز حاضر شد به ورزشگاه محل سخنرانی احمدی نژاد برود .

در سفر احمدی نژاد به تبریز حتی جایگاه مسئولین استان نیز پرنشده است و بخشی از زمین چمن و اکثریت سکوها خالی از جمعیت است .

گفته میشود تعداد تماشاگران دیدارهای تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز بیش از تعداد افرادی است که به استقبال احمدی نژاد آورده شده بودند . ( البته از طرفداران تیم تراکتورسازی بابت این قیاس عذرخواهی میکنم ! )

چندی پیش نیز که رییس دولت کودتا به مشهد رفته بود در یکی از صحنهای حرم امام رضا (ع) برای کمتر از پنج هزار نفر سخنرانی میکرد .
دو عکس بالا مربوط است به سفر تبلیغاتی میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد به ورزشگاه تبریز . هر دو عکس از یک زاویه گرفته شده است . قضاوت با شما .




۱۳۸۸/۸/۲۴

داستان عکسی از آیت الله عرب باغی تا تلاش برخی برای انکار گذشته شان !



عکسی که میبینید مربوط است به سفر رضاخان به ارومیه . در این عکس مرحوم آیت الله عرب باغی در کنار رضاخان در مراسم افتتاح " مریضخانه پهلوی " ایستاده است . این مریضخانه به درخواست آیت الله عرب باغی از رضاشاه ساخته شد ، ماجرای درخواست وی برای ساخت این مرکز درمانی نیز جالب است .


در مجلسی که جمعی از روحانیون و بزرگان ارومیه به دیدار رضاخان رفته بودند شاه از آنان میخواهد تا درخواستهای خود را مطرح کنند . یکی میگوید حقوقم کم است ، دیگری برای خود خانه میخواهد و آن یکی سفارش استخدام برادرش را خواستار میشود ، هرکدام از روحانیون آن جمع درخواستهای شخصی خود را مطرح میکنند . نوبت به مرحوم آیت الله عرب باغی میرسد ، او از شاه ایران درخواست میکند که برای مردم شهرش مریضخانه ای ساخته شود .


جلسه که تمام میشود رضاخان خطاب به روحانیون و بزرگان حاضر در جمع میگوید : همه شما فقط به فکر خودتان هستید ایکاش از ایشان ( مرحوم عرب باغی ) یاد میگرفتید که قبل از خودش به فکر مردم شهرش است . و اینگونه رضاخان دستور به ساخت مریضخانه ای میدهد و در سفری که خود به ارومیه داشت آنرا افتتاح میکند .


این داستان را دوستی که عکس را در اختیارم گذاشت برایم تعریف کرد . برایم جالب بود ، اکنون چند دهه از فوت آیت الله عرب باغی میگذرد و مزارش در ارومیه همچنان پذیرای دهها هزار نفر از پیروان و دوستدارانش است .


گرچه در سالهای اخیر خیلی ها بویژه چهره های سرشناسی که خود را مذهبی و سیاسی میدانند تلاش بسیاری برای تخریب آرامگاه وی ، بدنام کردنش با انواع اتهاماتی همچون روحانی درباری ، اخباری و .... کردند اما با گذشت سالها از مرگ عرب باغی روزهای پنج شنبه و جمعه آرامگاهش همچنان میعادگاه دوستدارانش است .


نمیدانم این چه کینه ای است که برخی از مرحوم آیت الله عرب باغی به دل دارند . شخصا هیچ تعصبی به او ندارم ، شناخت زیادی هم ندارم اما تاکنون هرچه از او شنیده ام جزء نیکی نبوده است . اما آن دسته که پرچم مخالفت با عرب باغی و دوستدارانش را همچنان در احتزاز نگه داشته اند با خود اندیشیده اند که پس از مرگشان آیا همانگونه که درباره عرب باغی و کارهای مثبتش گفته میشود درباره آنان نیز چنین قضاوت خواهد شد .


آن دسته که مهمترین افتخار خود را مبارزه با رژیم گذشته عنوان میکنند چه اقدام نیک و مثبتی از خود برای آیندگان به یادگار گذاشته و یا خواهند گذاشت ؟ شاید بتوان سالهای سال از خود چهره ای مردمی ، مبارز و انقلابی به نمایش گذاشت اما روزی خواهد رسید که اسناد و مدارکی از گذشته برخی افراد که فعلا در بایگانی های محرمانه خاک میخورد منتشر خواهد شد . گذشته ای که برخی سخت در تلاشند تا هیچ سندی از آن باقی نماند .


نمیخواهم از فرد خاصی نام ببرم اما هستند کسانی که ادعای انقلابی بودن و مبارزه شان با شاه گوش فلک را کر کرده است اما در آرشیو نهادهایی خاص اسنادی موجود است از سرسپردگی برخی از همین افراد به دربار شاه . اسنادی از تحویل گرفتن اسلحه از ارتش ، سندهایی از دریافت حقوق از دربار شاه ، سندی از تایید فردی از سوی ساواک ارومیه و مهمتر از آن سندی از امضای فردی بسیار سرشناس پای نامه ای که در آن عده ای از استاندار وقت آذربایجان غربی در رژیم گذشته درخواست نامگذاری خیابانی به نام " فرح پهلوی " در ارومیه نموده بودند .


گرچه معتقدم هرکسی میتواند در هر زمانی افکار و عقاید سیاسی اش را تغییر دهد اما انکار گذشته و نشان دادن چهره ای غیرواقعی از پیشینه خود اقدامی است غیراخلاقی و ناپسند . من اگر روزی در عقایدم تجدید نظر کنم آنقدر جسارت خواهم داشت که بابت گذشته ام عذرخواهی کنم اما حق ندارم بخاطر برخی منافع پیشینه ام را کتمان کنم .


برخی تمام تلاششان را نه تنها در انکار گذشته شان بلکه در کمرنگ کردن و محو گذشته و تاریخ مردم استان بکار گرفته اند. همین تلاشهای بیهوده شان است که چهره ای مضحک از خود به نمایش میگذارند ، روزی میگویند باید درختهایی که بیش از سی سال عمر دارند قطع شوند چراکه در رژیم گذشته کاشته شده اند ، روزی دیگر آثار تاریخی شهر را نابود میکنند تا برای خود مکانی بسازند . میگویند آثار و ابنیه های باستانی و تاریخی باید محو و نابود شود تا اثری از گذشته نباشد .


کسی هم پیدا نمیشود و یا جرات نمیکند به آنها بگوید که تاریخ متعلق به اشخاص نیست که برای بود و نبود آنها فردی بخواهد تصمیم بگیرد . کسی نیست بگوید فلانی تو که از گذشته خود شرم میکنی حق نداری هویت و گذشته تاریخی ملتی را نابود کنی .

۱۳۸۸/۸/۱۸

فرزند یک روحانی سرشناس ارومیه در زندان !

دیروز دوستی که در زندان اوین محبوس است برای چند روزی آمده بود مرخصی . با او درباره حال و هوای زندان صحبت میکردم ، میگفت از فردای انتخابات زندان اوین حال و هوای دیگری داشت ، مرتب پر و خالی میشد ، زندانبانان پتوهای اضافی زندانیان بندهای مختلف را از آنها گرفته بودند تا به زندانیان جدید که در حوادث پس از کودتای انتخابات دستگیر شده بودند بدهند .
او خاطرات زندانش را تعریف میکرد ، لابلای حرفهایش نام یک زندانی هم بندش را به میان آورد که خیلی برایم آشنا بود . پرسیدم کسی که نام بردی چه نسبتی با فلان روحانی دارد ؟ گفت که فرزندش است و به اتهام مالی بیش از یکسال است که در اندرزگاه هفت بند چهار زندان اوین مشغول گذراندن دوره محکومیتش است . میگفت که فرزند این روحانی سرشناس آذربایجان غربی معاون وکیل بند هم شده !!
برایم جالب بود . فرزند یکی از سرشناس ترین روحانیون استان به اتهام فساد مالی در زندان است و پدرش مدام علیه این و آن موضع میگرد و همه را به فساد و .... متهم میکند . او که ناتوان از تربیت چندین فرزندش است برای اصلاح جامعه ای نسخه میپیچد .
یادم است سال 79 وقتی که ماموران اداره اطلاعات ارومیه برای بازداشتم آمده بودند در حکمی که نشانم دادند نام داماد این روحانی که یکی از فرزندانش اکنون در زندان است نیز به چشم میخورد . دامادش به اتهام سیاسی البته از نوع اصلاح طلبانه بازداشت شده بود .

۱۳۸۸/۸/۱۶

بدون تیتر




۱۳۸۸/۸/۱۳

گزارشی از تظاهرات 13 آبان





سرکوب وحشیانه ، شلیک گلوله ، گاز اشک آور ، دهها مجروح و بازداشتی ، آتش و خون و مهمتر از همه حضور پرشور سبزها که بار دیگر نشان دادند این جنبش سر باز ایستادن ندارد تصاویری بود که از 13 آبان سال 88 برای همیشه در ذهنم و در تاریخ ایران نقش خواهد بست .

در یکی از مقالاتم درباره لزوم بهره گیری از تجربیات راهپیمایی روز قدس پیش بینی کرده بودم که نیروهای سرکوبگر به هیچ عنوان اجازه نخواهند داد تا گروههای مختلف مردم همچون راهپیمایی روز قدس به همدیگر بپیوندند . اما اینبار پارا فراتر گذاشته و حتی اجازه راهپیمایی به سبزها را نیز ندادند و همین باعث شد تا تهران امروز شاهد تظاهرات خشونت باری در بسیاری از خیابانهای شهر باشد .

صدها هزار نفر از مردم سعی داشتند از مسیرهای مختلف خود را به میدان هفت تیر که محل تجمع سبزها اعلام شده بود برسانند اما همه مسیرهای منتهی به این میدان را ماموران یگان ویژه ، بسیج و وحشی هایی به نام لباس شخصی مسدود کرده بودند . تمام تلاششان این بود که گروههای مردم به یکدیگر متصل نشوند .

من به همراه تعدادی از دوستان در میان صدها هزار نفری بودیم که از سمت میدان ولیعصر به سمت میدان هفت تیر در حرکت بودیم . گروههایی نیز از اتوبان مدرس ، میدان فردوسی ، خیابان قائم مقام ، خیابان میرزای شیرازی ، خیابان حافظ و چند خیابان دیگر قصد داشتند خود را به میدان هفت تیر برسانند که تلاششان به درگیری شدید با سرکوبگران منتهی شد و همین موضوع باعث شد تظاهرات خشونت بار خیابانی به کوچه پس کوچه ها و بسیاری از خیابانهای تهران بکشد .

دانشگاه تهران از صبح امروز در محاصره ماموران یگان ویژه بود و اجازه خروج از دانشگاه به دانشجویان داده نشد . هزاران دانشجو پشت درهای دانشگاه به سر دادن شعار مشغول بودند .
ماموران امنیتی میرحسین موسوی را در فرهنگستان هنر حصر کرده و اجازه خروج و پیوستن به مردم را به او ندادند .

مهدی کروبی که از اتوبان مدرس به همراه مردم به میدان هفت تیر نزدیک میشد با یورش ماموران و لباس شخصی ها مواجه شد . چندین گلوله گاز اشک آور بصورت مستقیم به سمت کروبی شلیک شد که اصابت یکی از این گلوله ها به سر یکی از محافظان کروبی وی را روانه بیمارستان کرد . کروبی و برخی از مردم نیز با استنشاق گاز اشک آور به روی زمین افتادند .

در میدان هفت تیر و یکی دو خیابان دیگر ماموران که از بی تاثیر بودن گاز اشک آور برای متفرق کردن مردم نا امید شده بودند به تیراندازی روی آوردند .

بسیاری از مردم بویژه زنان و دختران به شدت مورد ضرب و شتم نیروهای پلیس ، بسیج و لباس شخصی قرار گرفتند بطوریکه بسیاری از مضروبان با سر و صورت خونین روانه بیمارستان شدند .

درگیریها شدید در بسیاری از خیابانهای تهران تا عصر امروز ادامه داشت . خیابان ولیعصر ، یوسف آباد ، کریمخان ، فلسطین ، حافظ ، نجات اللهی ، مطهری ، سهروردی ، کارگر ، قائم مقام ، کشاورز ، میرزای شیرازی ، سنایی ، سیدخندان ، ایرانشهر ، خردمند ، وزرا ، میدان ونک ، پارک ساعی ، 16 آذر ، میدان انقلاب ، میدان هفت تیر ، خیابان انقلاب و بسیاری از خیابنها و کوچه های منتهی به این خیابانها امروز شاهد درگیری معترضین و ماموران بود .

در خیابان کریمخان عده ای از حامیان دولت در غالب راهپیمایان روز قدس با قمه ، چاقو و چوب به مردم در خیابان کریمخان حمله و بسیاری را مضروب کردند . آنها همچنین بسیاری از شیشه های خوابگاههای دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک را با سنگ شکستند .

در درگیریهای امروز چندین مامور یگان ویژه و لباس شخصی ها توسط مردم مورد ضرب و شتم قرار گرفتند .
حجم و شدت درگیریهای امروز مشابه درگیریهای 18 تیر و درگیریهای روز چهلم شهدای جنبش سبز بود .

معترضین شعارهایی نیز سر دادند : نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی - سفارت روسیه لانه جاسوسیه - پلیس ضد شورش احمدیو بشورش - استقلال آزادی جمهوری ایرانی - مرگ بر دیکتاتور - مرگ بر روسیه - ما همه یک نداییم ما همه یک سهرابیم - هموطن شهیدم رایتو پس میگیرم ، ما بچه های جنگیم بجنگ تا بجنگیم - میجنگم میمیرم رایمو پس میگیرم - دولت کودتا استعفاء استعفاء

۱۳۸۸/۸/۱۲

13 آبان سبز

فردا ( 13 آبان ) اگر اتفاقی نیفتد گزارش و تصاویری از حضور سبز مردم در راهپیمایی 13 آبان را منتشر میکنم





درخواست روزنامه نگاران آذربایجان غربی : ضرب و شتم خبرنگاران را پایان دهید

جمعی از روزنامه نگاران آذربایجان غربی با ارسال نامه ای به استاندار جدید این استان ضمن اعتراض به ضرب و شتم یکی از روزنامه نگاران توسط ماموران انتظامی مستقر در استانداری خواستار برخورد با عوامل این حادثه شدند .

جناب آقای وحید جلال زاده
استاندار آذربایجان غربی

با سلام

اولین روز کاری جنابعالی به عنوان استاندار جدید آذربایجان غربی همزمان شد با ضرب و شتم یک عضو جامعه رسانه ای استان آن هم توسط ماموران انتظامی مستقر در استانداری .

در جهانی که با یک کلیک کردن حتی می توان تعداد موزاییک های حیاط منزل استاندار را از طریق ماهواره و اینترنت شمرد و مشاهده کرد، یک روزنامه نگار به بهانه واهی عکاسی از پارچه نوشته های تبریک نصب شده مقابل ساختمان استانداری از سوی ماموران انتظامی استانداری مورد ضرب و شتم شدید قرار می گیرد که جای بسی تاسف است .

ضرب و شتم روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان در این استان مسبوق به سابقه است و البته تاسف بارتر اینکه هیچگاه با ضاربان و آمران این حوادث نه تنها برخوردی نشده است که برخی مسوولان دولتی نیز در تلاش برای محکوم کردن روزنامه نگاران برآمده اند !

در ماجرای مضروب ساختن یکی از همکارانمان در اولین روز کاری جنابعالی مقابل استانداری نیز متاسفانه یکی از مسوولان استانداری با اقدامی شرم آور در تلاش برآمد با اتهاماتی واهی و مضحک نه تنها عاملان این حادثه را تبرئه که همکار مضروبمان را اغتشاشگر، آشوبگر و بر هم زننده نظم عمومی معرفی و مقدمات محکومیت وی در دادگاه را فراهم آورد و البته تاکنون نتوانسته است توضیح دهد که عکس گرفتن از چند پارچه نوشته چگونه می تواند مصداق آشوب و اغتشاشگری باشد !

جناب آقای جلال زاده !

امضا کنندگان این نامه به عنوان جمعی از روزنامه نگاران استان آذربایجان غربی از شما انتظار دارند از آنجایی که اتفاق ناگوار در مجموعه تحت مدیریت شما در اولین روز کاریتان اتفاق افتاده است ،

1- هر چه سریعتر برخورد قاطع و قانونی با عاملان و آمران ضرب و شتم همکارمان صورت پذیرد .
2- خسارت های وارده معنوی و مادی به همکار مضروبمان به نحو مقتضی جبران شود .
3- با اتخاذ تدابیر لازم، زمینه های بروز حوادثی مشابه برچیده شود تا حرمت قلم و رسانه در این استان محفوظ بماند .
ما هر چند مسوولیت این حادثه را بدواً متوجه شما نمی دانیم اما قطعا این واقعه غم انگیز، آزمونی برای شما تلقی می شود که امیدواریم از آن مساله سربلند بیرون آیید .

رضوان آیرملویی - محمد صادق امجدی - سعید پورحیدر - مهرداد تبریزی - اسماعیل جوادی - قنبر حاجی وند - امیر خالقی نژاد - محمد علی خالقی نژاد - اکبر رفاهی - پیمان رزمخواه - اسفندیار سپهری نیا - ایرج سلیمانزاده - حامد عطایی - جعفر محمدی - رحمان نریمانی - مدیر مسوول و کارکنان نشریه فردای ما- مدیر مسوول و کارکنان نشریه ارمغان آذربایجان

۱۳۸۸/۸/۱۱

ضرب و شتم یک روزنامه نگار دیگر در ارومیه

اولین روز کاری وحید جلال زاده استاندار جدید آذربایجان غربی با ضرب و شتم شدید یکی از روزنامه نگاران این استان توسط ماموران انتظامی مستقر در استانداری آذربایجان غربی همراه شد .

ماجرا از آنجا اغاز شد که یکی از خبرنگاران ارومیه ای با تلفن همراهش مشغول عکسبرداری از ده ها پارچه نوشته تبریک برای استاندار جدید آذربایجان غربی بود که ناگهان مأموران مستقر در استانداری به سمت وی رفته و پس از مشاجره لفظی او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند .
ماموران به کتک زدن وی در پیاده روی مقابل استانداری بسنده نکرده و با کشاندن این خبرنگار به داخل محوطه استانداری ، به ضرب و شتم جمعی وی ادامه دادند .

ماموران انتظامی مستقر در استانداری در حالی این روزنامه نگار را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دارند که هیچ تابلوی "عکسبرداری ممنوع" در مقابل ساختمان استانداری وجود ندارد و نمای بیرونی ساختمان نیز در معرض دید هزاران عابری قرار دارد که هر روز از مقابل استانداری در رفت و آمد هستند .

احمد نقی زاده که در این حادثه به شدن مصدوم شده ،روزنامه نگار، وبلاگ نویس و از کارکنان سابق روابط استانداری است که در انتخابات گذشته سخنگوی ستاد انتخاباتی محسن رضایی در آذربایجان غربی بود .

این خبرنگار پس از این ماجرا از ماموران خاطی به دادگاه شکایت کرد و جالب آنکه خود به ایجاد بلوا، آشوب و اغتشاش متهم شد و البته تبرئه گردید !
متهم کنندگان توضیح ندادند که عکس گرفتن از چندپارچه نوشتن ، آن هم در معبر عام ، چگونه می تواند مصداق اغتشاش گری باشد؟!

جالب اینجاست که بعد از این ماجرا ، پارچه نوشته های مقابل استانداری جمع اوری شدند .

اینک جامعه خبری منتظر است تا ببیند استاندار جدید آذربایجان غربی در قبال ضرب و شتم این روزنامه نگار در مقابل ساختمان استانداری چه واکنشی از خود نشان خواهد داد ؟
همچنین آیا مقامات انتظامی در قبال عملکرد غیرانسانی ماموران خود عذرخواهی خواهند کرد یا خیر ؟
ضرب و شتم روزنامه نگاران در استان آذربایجان غربی موضوع جدیدی نیست. چندی پیش یکی از خبرنگاران در شهرستان تکاب واقع در جنوب این استان با تیغ موکت بری مورد حمله وحشیانه افرادی ناشناس قرار گرفت .
فرماندار شهرستان تکاب که گویا از گزارش های این خبرنگار از معضلات شهر به تنگ آمده بود با ارسال نامه ای به ادارات مختلف این شهرستان خواستار عدم همکاری ادارات با خبرنگار مذکور شده بود .

پیش از آن نیز جاوید اسدزاده وبلاگ نویسی که پرونده مافیای زمین خواری را پیگیری می کرد مورد هجوم موتورسواران ناشناس قرار گرفت و به شدت مضروب شد .